" آذربایجان " بطور تاریخی ، فقط آذربایجان ایران است
آذربایجان بطور تاریخی فقط، آذربایجان ایران است و نام مشابه در ورای ارس جعلی است:
رحیم رئیس نیا محقق آذربایجانی در کتاب «آذربایجان در سیر تاریخ ایران» می نویسد: ”سرزمینی که میان کوه های قفقاز، دریای خزر، رود ارس، گرجستان و ارمنستان قرار گرفته در آثار نویسندگان کلاسیک یونان و روم، آلبانیا و در آثار نویسندگان متاخر یونانی اریانیا، در فارسی میانه آردان، در ارمنی الوانک و اغوانک و اغوان، در گرجی رانی، در سریانی آران و در عربی اران نامیده شده است.“(۱)
همچنین عنایت الله رضا در کتاب «اران از دوران باستان تا آغاز عهد مغول» نوشته: ”آلبان ها قومی بودند که در غرب دریای مازندران می زیستند و سر زمین آلبان ها از مناطق تاریخی و جعرافیائی مهم قفقاز بوده که با نام آلبانیای قفقاز معروف شده است... آلبانها نخستین بار در سده چهارم پیش از میلاد در صحنه تاریخی پدیدار گشتند...“(۲)
رئیس نیا همچنین در مورد زبان و منشاء قومی ساکنان آن خطه می نویسد: ”قبایل ساکن آلبانیای قفقاز به بیست و شش لهجه سخن می گفته اند و این زبان ها به اقوام و تیره های گوناگون ساکن این سرزمین تعلق داشته است. علت آن هم این بوده است که این سرزمین به جهت موقعیت خاص خود از دیر باز گذرگاه و اتراق گاه اقوام و قبایل کوچ نشین و بیابان نورد شمالی و شرقی گوناگون بوده است که از هر چند گاهی از معبر های دربند و داریال گذشته به سوی جنوب و غرب سرازیر می شده اند و نشانه ها و آثاری از خویش را در گوشه و کنار و در ترکیب قومی و فرهنگی ساکنان آن بر جای می گذاشته اند. این عناصر در طی قرن ها کم و پیش با هم در می آمیختند و ای بسا که در ترکیب های دیگر به تحلیل می رفتند. از این روست که دانشمندان شوروی خلق آلبان را پدید آمده از آمیزش طوایف و قبایل اوتی، گارگار، گِل، لِق، کاسپی، سیلو، سانارو و... دانسته اند. ...“ (٣)
برای روشن شدن علل و انگیزه نهادن نام جعلی «آذربایجان» بر اران ( یا آلبانیای قفقاز)، لازم است نظری به زمینه شکل گیری پان ترکیسم در امپراطوری عثمانی بیندازیم: اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، در امپراطوری عثمانی دو جریان فکری قوت گرفت که یکی «اتحاد اسلام» در سطح جهان را در سر می پروراند و دیگری «وحدت ترک زبانان» سراسر جهان را مد نظر داشت که در نهایت «ترکهای جوان» به مثابه یک جریان پان ترکیستی قدرت گرفت و خواستار وحدت ترک زبانان در یک اتحادیه جهانی شد و بدین منظور در کشورها و سرزمینهای ترک زبان در صدد ایجاد احزاب و جریانات پان ترکیستی بر آمد.
از طرفی به دنبال دو قرارداد گلستان و ترکمن چای و تعیین رودخانه ارس بعنوان مرز مشترک ایران و روسیه، مسلمانان ترک زبان قفقاز که برای رهایی از زیر سلطه روسیه تزاری، از دولت قاجار ناامید شده بودند، به دولت عثمانی که هنوز قدرتی بزرگ به حساب می آمد، روی آورده بودند. «ترک های جوان» با بهره گیری از همین نفوذ در شرق قفقاز، هم زمان با جنگ جهانی اول ــ که روسیه تزاری سرگرم جنگ بود ــ حزب پان ترکیستی مساوات را بنا نهادند. پس از فروپاشی امپراطوری تزار، همین حزب برای پیشبرد اهداف پان ترکیستی مدتی بازیگر اصلی در ماورای قفقاز بود.
تورج اتابکی در کتاب «آذربایجان در ایران معاصر» می نویسد: ”افول حکومت امپراطوری روسیه، زمینه را برای پدید آمدن یک جمهوری مستقل در ماوراء قفقاز آماده ساخت. در نوامبر ۱۹۱۷ کمیسیاریای ماوراء قفقاز در شهر تفلیس برپا شد. ... ۲۲ آوریل ۱۹۱٨ منشویک های گرجی، داشناکیست های ارمنی و مساواتی های مسلمان در تلاشی جمعی هماهنگ شدند و تشکیل «جمهوری فدراتیو ماوراء قفقاز» را اعلام کردند. ... در طی آخرین جلسه کنفرانسی که به منظور دستیابی به یک مصالحه نامه با امپراطوری عثمانی برگزار شده بود، دشمنی های پنهانی بین سه عضو جمهوری فدراتیو ماوراء قفقاز، خیلی سریع آشکار شد ... پس از آن، شورای ملی گرجستان، تشکیل جمهوری مستقل گرجستان و دو روز بعد ارمنی ها به دنبال گرجی ها، استقلال جمهوری خود را اعلام داشتند. ... در ۲۷ مه ۱۹۱٨، شورای ملی مسلمانان در تفلیس برگزار شد و «اعلامیه استقلال آذربایجان» را به تصویب رسانید، جمهوری ای که قفقاز جنوبی و شرقی را در بر می گرفت. ... پذیرش نام آذربایجان برای منطقه جنوبی و شرقی ماوراء قفقاز، در ایران و آذربایجان نگرانی درست کرد. ...“ (۴)
تورج اتابکی در مورد نگرانی های موجود در ادامه می نویسد: ”در ۲۷ مه ۱۹۱٨ هنگامی که در سرزمین آن سوی ارس تا جنوب شرقی قفقاز جمهوری جدید آذربایجان برپا شد، گذاردن نام آذربایجان بر این جمهوری، در ایران و به ویژه در بین روشنفکران آذربایجانی موجب اعجاب گردید. خیابانی و پیروان دموکراتش، برای جدا نشان دادن خودشان از قفقاز، تصمیم گرفتند نام ایالت (آذربایجان) را به «آزادیستان» تغییر دهند.“ (۵)
گذاشتن نام جعلی «آذربایجان» توسط پان ترکیستها، بر آلبانیای قفقاز کاملا به عمد و آگاهانه صورت گرفت. از همان زمان حزب پان ترکیستی مساوات مدعی شد که آذربایجان ایران بخشی از سرزمین آنهاست و مردم دو سوی ارس ملتی واحد هستند! آن زمان علیرغم اعتراض افراد و عناصر میهن پرست ایرانی به این نامگذاری، بدلیل بی کفایتی زمامداران، دولت ایران نتوانست مانع این نامگذاری جعلی و هدفمند پان ترکیستها گردد.
در سال ۱۹۲۰ با وارد شدن واحد های ارتش سرخ شوروی به شرق قفقاز، حکومت پان ترکیستی مساوات سرنگون شد. ولی بلشویکها که خود نیز بنام «وحدت پرولتاریای جهانی» اهداف توسعه طلبانه داشتند، نام جعلی آذربایجان را ابقا کرده و آنجا را بنام «جمهوری سوسیالیستی آذربایجان» یکی از پانزده جمهوری اتحاد جماهیر شوروی اعلام کردند.
اتابکی در همان کتاب می نویسد: ”... هنگامی که این جمهوری به وسیله بلشویکها بر انداخته شد و رسول زاده مجبور شد به خارج پناهنده شود، وی قبول کرد که برگزیدن این نام برای جمهوری تازه پای مذکور اشتباه بوده است. ... او در نامه ای به تقی زاده، اشتیاق خود را برای انجام هر کاری که از ناخشنودی بیشتر بین ایرانیان جلوگیری کند، اعلام داشت.“(۶)
عنایت الله رضا می نویسد: ”در اینکه سرزمین ترکی زبانان قفقاز، هیچگاه نام آذربایجان نداشته است، جای اندک شبهه و تردیدی نیست... و در گذشته مولفان و مورخین از بیان این حقیقت، ابا نداشتند. ولی بعد ها بدلائل سیاسی این نکته، از جهانیان پنهان نگه داشته شد. چنان که کمتر کسی از نسل جوان و نیز نسل گذشته، بر این امر آگاهی دارد“ (۷)
عنایت الله رضا همچنین در مورد دیدگاههای پروفسور بارتولد شرق شناس برجسته شوروی می نویسد: ”استاد بارتولد که در اواخر زندگی از ورود به مسائل سیاسی به شدت پرهیز داشت... ولی با این همه... در پیرامون علت گذاردن نام آذربایجان بر قفقاز چنین گفت: نام آذربایجان برای جمهوری آذربایجان، از آن جهت انتخاب شد که گمان می رفت با برقراری جمهوری آذربایجان، آذربایجان ایران و جمهوری آذربایجان یکی شوند.“(٨)
آتورپاتکان نام باستانی سرزمینی است در شمال غربی ایران کنونی، که اینک آذربایجان نامیده می شود. بسیاری از محققین با توجه به معنی لغوی آتور (آذر) که به معنی آتش است، آتورپاتکان را یک نام پهلوی دانسته اند، به معنی سرزمین آتش. همچنین حاکم محلی را به زبان پهلوی آتورپات (آتروپات) می گفتند یعنی نگهبان آتش. صاحبنظران این نامگذاری را به دلیل وجود آتشگده های متعددی می دانند که در این سرزمین قرار داشت. پروفسور بارتلد همچنین می نویسد: ” آذربایجان یا دقیقتر بگوئیم آذرآبادگان درعهد عتیق به بخش شمال غربی ماد اطلاق می شد. پس از مرگ اسکندر چون آتروپات ایرانی، که از سوی اسکندر در سال ٣۲٨ ق.م به ساتراپی آن ناحیه منصوب شده بود، قدرتی نشان داد حائز اهمیت شد.“(۹)
آتورپاتکان نام باستانی سرزمینی است در شمال غربی ایران کنونی، که اینک آذربایجان نامیده می شود. بسیاری از محققین با توجه به معنی لغوی آتور (آذر) که به معنی آتش است، آتورپاتکان را یک نام پهلوی دانسته اند، به معنی سرزمین آتش. همچنین حاکم محلی را به زبان پهلوی آتورپات (آتروپات) می گفتند یعنی نگهبان آتش. صاحبنظران این نامگذاری را به دلیل وجود آتشگده های متعددی می دانند که در این سرزمین قرار داشت. پروفسور بارتلد همچنین می نویسد: ” آذربایجان یا دقیقتر بگوئیم آذرآبادگان درعهد عتیق به بخش شمال غربی ماد اطلاق می شد. پس از مرگ اسکندر چون آتروپات ایرانی، که از سوی اسکندر در سال ٣۲٨ ق.م به ساتراپی آن ناحیه منصوب شده بود، قدرتی نشان داد حائز اهمیت شد.“(۹)
رحیم رئیس نیا نیز در این مورد می نویسد: ”استرابون، جعرافیا نویس و تاریخ نگار یونانی که در آخرین دهه های قرن پیش از میلاد و نخستین دهه های قرن بعد از میلاد زندگی کرده، در بند۱ کتاب ۱۱ خود، ماد را شامل دو قسمت جداگانه دانسته است: ماد بزرگ و ماد آتورپاتن؛ و توضیح داده که بخش اخیر نام خود را از نام آتروپات گرفته است. ماد آتورپاتن که آتروپاتکان و آتورپاتکان نیز نامیده می شده، همان ماد کوچک و یا ماد علیا است“(۱۰)
همچنین عنایت الله رضا می نویسد: ”... ماد در روزگار باستان از شمال به رود ارس و رشته کوههای البرز، از مشرق به دشت کویر و از جنوب و مغرب به رشته کوههای زاگرس محدود بود ... ماد خرد که بعد ها ماد آتروپاتن نام گرفت، از شمال با آلبانیای قفقاز و از شمال غرب با اورارتو و در سده های بعد با ارمنستان هم مرز بود...“(۱۱)
رئیس نیا در مورد منشاء قومی سرزمین کهن آتورپاتکان (آذربایجان) می نویسد: “در اوایل هزاره نخست پیش از میلاد سه کانون نژادی در آذربایجان و سرزمین های هم جوار آن وجود داشته است که عبارت بودند از: ۱ـ طوایف و اقوام بومی محلی که اصطلاحاً آسیانی خوانده شده اند. ۲ـ مردم سامی نژاد که دست کم از هزاره دوم پیش از میلاد با تاخت و تاز های آشوریان، به این سرزمین رسوخ کرده اند. ... ٣ـ بلاخره اقوام آریایی و به ویژه مادی ها که در نیمه نخست هزاره اول پیش از میلاد به این سرزمین آمده و نفوذ یافته اند. ...“(۱۲)
با توجه به واقعیات موجود که توسط محققین بنام ارائه گشته، اولا: منطقه شمالی ارس علیرغم تعلق آن به ایران، در گذشته، هرگز آذربایجان محسوب نمی شد. در ثانی : منشاء قومی ساکنان «ترک زبان» دو سوی ارس نیز کاملا متفاوت می باشد.
اما آنچه که سبب شد تا فرصت طلبان گام به گام در صدد یکی دانستن مردمان دو سوی ارس بر آیند، زبان به ظاهر مشترک مردم دو سوی ارس است! که لازم است برای رفع شبهه، دلایل و علل نفوذ زبان ترکی در آذربایجان و نابودی زبان پهلوی آذری و منشاء قومی مردم آذربایجان بیشتر مورد توجه قرار گیرد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
زیر نویس ها:
۱) رحیم رئیس نیا: آذربایجان در سیر تاریخ ایران، بخش اول ص ۶٨
۲) عنایت الله رضا: اران از دوران باستان تا آغاز عهد مغول، ص ۲٣
٣) رحیم رئیس نیا: همان کتاب، ص ۶۹
۴) تورج اتابکی: آذربایجان در ایران معاصر، ص ٣۶
۵) تورج اتابکی: همان کتاب، ص ۶۲
۶) تورج اتابکی: همان کتاب، ص ٣۷
۷) عنایت الله رضا: آذربایجان از کهن ترین ایام تا امروز، ص ۲۱۶
٨) عنایت الله رضا: همان کتاب، ص ۲۱۷
۹) ویلهم بارتلد: جعرافیای تاریخی ایران، ص ۲۷۷
۱۰) رحیم رئیس نیا: همان کتاب، ص ٣۲۱
۱۱) عنایت الله رضا: اران از دوران باستان تا عهد مغول ص ۱۲۱
۱۲) رحیم رئیس نیا: همان کتاب،ص ۱۶۱
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
زیر نویس ها:
۱) رحیم رئیس نیا: آذربایجان در سیر تاریخ ایران، بخش اول ص ۶٨
۲) عنایت الله رضا: اران از دوران باستان تا آغاز عهد مغول، ص ۲٣
٣) رحیم رئیس نیا: همان کتاب، ص ۶۹
۴) تورج اتابکی: آذربایجان در ایران معاصر، ص ٣۶
۵) تورج اتابکی: همان کتاب، ص ۶۲
۶) تورج اتابکی: همان کتاب، ص ٣۷
۷) عنایت الله رضا: آذربایجان از کهن ترین ایام تا امروز، ص ۲۱۶
٨) عنایت الله رضا: همان کتاب، ص ۲۱۷
۹) ویلهم بارتلد: جعرافیای تاریخی ایران، ص ۲۷۷
۱۰) رحیم رئیس نیا: همان کتاب، ص ٣۲۱
۱۱) عنایت الله رضا: اران از دوران باستان تا عهد مغول ص ۱۲۱
۱۲) رحیم رئیس نیا: همان کتاب،ص ۱۶۱
+ نوشته شده در شنبه ششم خرداد ۱۳۸۵ ساعت 10:14 توسط آنتی پورپیرار
|