ناصر پورپیرار همواره کوشیده است وجود « قوم فارس » را در طول تاریخ  چه در پهنه این سرزمین چه در هر کجای دیگر جهان انکار نماید . در این نوشتار با استناد به نوشته های خود پورپیرار مشخص می گردد که این ادعا تا چه حد سخیف و مضحک است.
ابتدا از خوانندگان ارجمند تقاضا می شود با دقت به این نوشته وی که اخیرا در ستون خوانندگان وبلاگش نصب نموده توجه فرمایند تا در ادامه به نکات جالبی که درهمین مورد اشاره می شود برسیم:
  
 
نويسنده: ناصر پورپیرار  سه شنبه 17 مرداد1385 ساعت: 5:27
 
...... من عقیده ی مستقیم خود را در باره ی قوم فارس بیان کرده ام و می توانم به شیوه ی آکادمیک اثبات کنم که هرگز در این جغرافیا و در هیچ کجای دیگر جهان قوم و سرزمین و خلیج و خلقی به نام فارس نبوده و کلیه شبه اسناد مربوط به این قوم و از جمله زبان ساختگی آن، در زمره ی جعلیات بخش فرهنگی اورشلیم از هزار سال پیش تاکنون است.
 
 
لذا :
 
۱- آقای ناصر پورپیرار ادعا دارد که به شیوه آکادمیک !!!! می تواند اثبات کند که هرگز در این جغرافیا ( سرزمین ایران ) و در هیچ کجای جهان قوم و سرزمین و خلیج و ... به نام فارس وجود نداشته است. 
 
۲- ناصر پورپیرار ادعا دارد که کلیه اسناد مربوط به این قوم در زمره جعلیات بخش فرهنگی اورشلیم از هزار سال پیش تاکنون است.
 
 
اکنون توجه خوانندگان تیزهوش را به متن کتاب استر یهود ( که در آن واقعه پوریم مورد اشاره قرار گرفته  است و ناصر پورپیرار اصرار فراوانی بر صحت وقوع حادثه مذکور بر اساس سند قرار دادن محتویات این کتاب دارد ) جلب می کنم :
 
 
 باب ۱ کتاب استر : خلع  ملکه وشتي‌

    ۱ در ايّام‌ اَخْشُورُش‌ (اين‌ امور واقع‌ شد). اين‌همان‌ اَخْشُورُش‌ است‌ كه‌ از هند تا حَبَش‌، بر صد و بيست‌ و هفت‌ ولايت‌ سلطنت‌ مي‌كرد. 2 در آن‌ ايّام‌ حيني‌ كه‌ اَخْشُورُش‌ پادشاه‌، بر كرسي‌ سلطنت‌ خويش‌ در دارالسّلطنه‌ شُوشَن‌ نشسته‌ بود.
3  در سال‌ سوّم‌ از سلطنت‌ خويش‌، ضيافتي‌ براي‌ جميع‌ سروران‌ و خادمان‌ خود برپا نمود و حشمت‌ فارس و مادي‌ از اُمرا و سرورانِ ولايتها، به‌ حضور او بودند..
۱۴ و مقرّبان‌ او كَرْشَنا و شيتار و اَدْماتا و تَرْشيش‌ و مَرَس‌ و مَرْسَنا و مَمُوكان‌، هفت‌ رئيس‌ فارس‌ و مادي‌ بودند كه‌ روي‌ پادشاه‌ را مي‌ديدند و در مملكت‌ به‌ درجه‌ اوّل‌ مي‌نشستند) 
18  و در آنوقت‌، خانمهاي‌ فارس‌ و مادي‌ كه‌ اين‌ عمل‌ ملكه‌ را بشنوند، به‌ جميع‌ روساي‌ پادشاه‌ چنين‌ خواهند گفت‌ و اين‌ مورد بسيار احتقار و غضب‌ خواهد شد.  19  پس‌ اگر پادشاه‌ اين‌ را مصلحت‌ داند، فرمان‌ ملوكانه‌اي‌ از حضور وي‌ صادر شود و در شرايع‌ فارس‌ و مادي‌ ثبت‌ گردد، تا تبديل‌ نپذيرد، كه‌ وَشْتي‌ به‌ حضور اَخْشُورُش‌ پادشاه‌ ديگر نيايد و پادشاه‌ رتبه‌ ملوكانه‌ او را به‌ ديگري‌ كه‌ بهتر از او باشد بدهد. 
 
 
 موضوع جالب شد نه !!!  ملاحظه می فرماید در همین متنی که در کتاب استر و در سرآغاز داستان پوریم آمده است ( و ضمنا این کتاب تنها سند باصطلاح مستند تاریخی پورپیرار برای اثبات این حادثه است )  و جمعا شامل ۲۲ آیه جداگانه است، در آیات سوم، چهاردهم، هیجدهم و نوزدهم ( جمعا ۴ آیه )  به نام قوم فارس اشاره شده است.
 
 
در همین راستا مسائل ذیل مطرح می گردد:
 
۱-  جناب پورپیرار  آیا براسی تاکنون حتی برای یکبار متن کتاب استر  ( باب ۱ / برکناری ملکه وشتی ) را  بطور کامل خوانده اید؟
 
۲-  اگر مدعی هستید که  آنرا خوانده اید آنوقت باید به حال شما بخاطر عدم صداقت تاسف فراوان خورد. زیرا  همین یگانه سند شما در خصوص اثبات حادثه پوریم بزرگترین سند در ابطال نظریات تان در رابطه با قوم فارس نیز می باشد.
 
۳- شما مدعی هستید: در این جغرافیا ( سرزمین ایران ) و در هیچ کجای دنیا هرگز نامی از قوم فارس وجود نداشته است و هر سندی در این خصوص در زمره جعلیات بخش فرهنگی اورشلیم است.
 
۴- یکی از اسنادی که به نام قوم فارس در آن اشاره شده است کتاب استر است. اگر فرمایشات شما را قبول کنیم و بخاطر ذکر نام قوم فارس در این کتاب ، آنرا در زمره جعلیات بخش فرهنگی اورشلیم بپنداریم، پس واقعه پوریم را هم باید جزو جعلیات بخش فرهنگی اورشلیم برشمرد و تمام ادعاهای شما را در این زمینه پوچ دانست ای استاد فراموشکار!!